روزها می گذرند و من غافل از گذر لحظه هایم ،به انتظار رسیدن صبحی هستم که فارغ از تمام دغدغه هایم با خودم خلوت کنم و برای خودم و ارزوهایم باب اشتی را باز نمایم به ارزوهایم بگویم رسید آن صبح صبح موعود و چه مضحکانه است این انتظار . غافل مانده ام از انکه با گذر زمان ،شور جوانی ام نیز به یغما خواهد رفت در سال های باقی مانده ایا همانقدر شور و اشتیاق برایم خواهد ماند تا ارزوهای نقش بسته و وعده داده شده ام مثل نقاشی یک طرح طبیعت روی یک بوم و یا ارزوهایم اندکی مجال .......................
تقدیم به مادر و پدرم
ارزوهایم ,ام ,یک ,مانده ,هایم ,صبح ,های باقی ,باقی مانده ,سال های ,در سال ,رفت در
درباره این سایت